دسته‌بندی نشده

مشاغل از یاد رفته‌ی شهر نایین

image_pdfimage_print

مشاغل از یاد رفته‌ی شهر نایین        

توضیح: در این مقاله سعی گردیده هویت نایینی ، اصطلاحات و برخی از اسامی محفوظ بماند. به خصوص وسایلی که نام مشابه فارسی ندارند عینا از نام محلی آن استفاده شده است.

طی هزاره‌های دور دست و قرون متمادی، مردمانی سخت کوش که اجداد و اسلاف ما نایینی‌ها بوده‌اند در این شهر قدیمی و مزارع اطراف آن زندگی می‌کردند که عموماً از کد یمین و عرق جبین به وسیله‌ی شغلی که از پدر به ارث می‌رفت و یا بنا به مقتضیات زمان و مکان ناچار به انتخاب آن بوده‌اند امرار می‌کردند. این از آثار و بازمانده‌های آلات و ادوات کاری آنان پیدا بوده و هست و برای هر پژوهشگری به وضوح مشخص است که در این شهر که به حصار و خندق محدود می‌شده تا نیم قرن گذشته سه گروه جمعیتی متمایز از هم و در کنار هم زندگی می‌کردند.

اقلیتی به نام ارباب که هر کدام با داشتن مقداری آب، قنوات و املاک و مزارع، بدون آن که کاری انجام دهند امرار معاش می‌نمودند ، از این گروه دیگر نسلی در نایین باقی نمانده چرا که یا فوت کرده‌اند یا به شهرهای دیگر مهاجرت نموده‌اند. گروه دیگر اکثریتی بودند به نام رعیت که از طریق کشاورزی و مشاغل جانبی آن امرار معاش می‌نمودند.

این گروه گر چه بیشترین بار کاشت و داشت و برداشت را به دوش داشتند کمترین بهره از حاصل کار خود عایدشان می‌شده به همین جهت اخلاف آنان رغبتی به ادامه کار پدران خود نداشتند و بیشتر راهی شهرهای بزرگ شده‌اند. البته خشک شدن قنوات شهری نائین نیز مزید بر این علت گردید بهر حال وضعیت کشاورزی نائین امروز در حد بسیار محدودی صورت می‌گیرد و اغلب دست‌اندرکاران آن شاغل دومشان می‌باشد.

گروه سوم: پیشه‌وران بودند که با انجام مشاغل خدماتی در کنار ارباب و رعیت آن دوران ارایه خدمت می‌نمودند. مشاغلی که این گروه انجام می‌دادند موضوع این مقاله است چرا که بسیاری از آن‌ها به علت پدیده‌های ماشینی متروک و یا در حال انقراض است. در جامعه‌ی سنتی و بسته‌ی نائین ایجاب می‌کرده که کارگاه‌هایی برای رفع نیازهای خود ایجاد کنند. آنان با استفاده از ذوق و هنر و استعداد ذاتی خود به تولید ابزار و وسایل زندگی روزمره خود و دیگران می‌پرداختند در آن دوره به این رویه کاسبکار هم می‌گفتند که در بین آنان استادکاران ماهری بوده‌اند که در دوران محلات و در کارگاه‌های تنگ و تاریک یا در سردابه‌ها به تولید انواع صنایع دستی می‌پرداختند. گرچه تغییر روش زندگی و استفاده از پدیده‌های ماشیتی موجب تعطیل شدن این کارگاه‌های سنتی گردیده، ولی آثار و ابداعات و شیوه کاری آن‌ها هنوز در ذهن سالمندان نایینی جایی برای خود دارد. به همین جهت بر آن شدیم تا این حرف که اکثرا با ذوق و هنر و استعداد همراه بوده، اگر خود متروک شده لااقل نامی از آن‌ها گرچه نواقصی داشته باشد در جایی ضبط و ثبت شود و در دل تاریخ نوشته‌های این شهر باقی بماند.

کاشی گری:

از جمله مشاغل فراموش شده نایین صنعت کاشی‌گری است. شغلی که هفتاد الی هشتاد (80-70) سال پیش حدود بیست کارخانه آن در این شهر دایر بود ولی امروز اثری از آن نمی‌بینیم . چرا این شغل این چنین از بین رفت؟ شغلی که روزگاری استادان ماهری در اختیار داشت و ظروف تولیدی آن‌ها چون انواع کاسه، بشقاب و لیوان، کیوچو، گلدان و شمعدان، نمکدان و دبه و کتیبه و لوح، مجسمه و تندیس آن شهرت عام و خاص داشت.

این را گزافه نمی‌گویم؛ شما اگر سری به موزه مردم شناسی نایین بزنید نمونه‌های یاد شده را مشاهده می‌کنید و یقینا سازنده‌های آن را تحسین خواهید نمود . حال باید دید چه عوامل و عللی سبب نابودی این صنعت بومی گردید. تا جایی که بررسی و تحقیق شده علل و عوامل زیر می‌تواند از دلایل اصلی آن باشد.

کاشی‌سازان اغلب در سن میانسالی مسلول شده و از بین می‌رفتند، به این دلایل: یکی گرد سنگ‌ها به هنگام آسیاب کردن و دیگری بخارهای کوره‌های کاشی پزی. این دو علت نمی‌گذاشت که استادان کاشی‌ساز به سن پیری برسند و این عاملی می‌گردید که فرزندان این استادان و حرف کمتر رغبت به ادامه‌ کار پدران خود داشته باشند. البته غیر از مسئله‌ی سختی کار و خطرناک بودن کار در کارگاه‌ها ، ورود بی‌رویه چینی آلات خارجی نیز مزید بر علت گردید. در نتیجه هر روز از تعداد کارخانه‌های کاشی‌سازی کاسته شد تا جایی که اکنون اثری از چنین کارگاه‌هایی در نایین نیست و از سوی دیگر فرزندان هنرمند کاشی‌ساز هم‌پای موج مهاجرت نایینی‌ها بعد از مشروطیت به سایر نقاط رفتند و به امور دیگر پرداختند و بدین وسیله همه امیدها برای ادامه‌ این صنعت در نایین از دست رفت.

در کنار کاشی‌سازان ، نقاشانی نیز بوده‌اند که روی ظروف کاشی با رنگ‌های مختلف گل و بوته می‌زدند ، آن‌ها هم دیگر نیستند. چه خوب است از استادان کاشی‌گر چون استاد محسن، استاد یوسف و استاد تقی در این‌جا یادی بشود و چه خوب بود که ما از هر کدام بیوگرافی کوچکی داشتیم ولی متاسفانه کسی آن‌ها را نمی‌شناسد و یا اگر می‌شناسد چیزی درباره‌ی آن‌ها نمی‌داند.

کوزه‌ گری و سفال‌پزی:

یکی دیگر از مشاغلی که روزگاری در این شهر دارای کارگاه‌های متعددی بود و در آن تعدادی استادکار و شاگرد گل‌ساز مشغول کار بودند و به ساخت انواع ظروف چون ساق، تنگ، نیم‌تنگی، تنگچو و دارایی ابریق، دیزی، آب‌خوری و بادیه و تغار و کاسه کشک مال، قوری، ماست‌بند و ته قیلان و گلدان، قلک و سوتک می‌پرداختند کوزه گران بودند.

حال باید دید چه علل و عواملی سبب شد که این کار پر رونق و پر مشتری آن‌چنان شود که ما امروز نه اثری از کوزه گر می‌بینیم نه از کوزه خر و نه از کوزه فروش چرا این‌چنین شد؟ عده‌ای معتقدند که پیدایش ظروف مشابه پلاستیکی یا ملامین دیگر جایی برای تولید و عرضه ظروف سفالین باقی نگذاشت و عده‌ای دیگر با تایید این علت سختی کار و کمی درآمد را هم مزید بر این علت می‌دانند که فرزندان آنان علاقه‌ای به ادامه‌ی کار پدر نداشته باشند.

این شغل به تعدادی از خانواده‌های کلوانی «یکی از هفت محله قدیم نایین» که همگی از یک طایفه و فامیل بودند و امروز به فخارزاده‌ها مشهورند اختصاص داشت و کارخانه‌های کوزه گری آن‌ها بیرون از حصار و خندق شهر و در یک مجموعه و پیوسته به هم قرار داشت، این کارخانه‌ها یکی پس از دیگری متروک گردید و به تدریج تخریب و جای آن‌ها خانه‌های مسکونی ساختند و بدین وسیله آثار بنایی این کارگاه‌ها هم مانند صاحبان آن فانی شدند.

عبا و عبابافی هنر و صنعت رو به زوال نایین:

نام نایین همیشه مترادف بوده با تاریخ و فرهنگ، فرش و عبای آن؛ عبای نایین از دیرباز شهرت جهانی داشته و زمانی به تمام کشورهای عربی و حتی هندوستان و پاکستان و اروپا صادر می‌شده ولی حالا به دلایلی از تولید و صدور آن کاسته شده است که علل آن را در پایان این نوشتار نقل خواهیم نمود.

تاریخچه‌ی عبای نایین

عبای نایین یک پوشش سنتی است که ریشه در گذشته‌های دور دارد و پیش از بافت عبا،کرباس بافی، کتان بافی و… و در کل پارچه بافی سنتی رایج تر بوده است. اما کسی نمی‌داند کی و چگونه در نایین رایج شده، ولی آنچه مسلم است از دوره صفویه در ایران معمول بوده است و شاید به علت نزدیکی نایین به اصفهان مرکز حکومت صفویان بوده که این هنر در نایین رایج شده است. به هر حال عبای نایین در دوره قاجاریه رونق بسزا و به‌طور گسترده رواج داشته است و در عهد پهلوی با گرایش به فرهنگ غرب این پوشش سنتی رو به افول نهاده تا به امروز مورد مصرف آن به حداقل رسیده است. تولید عبای نایین نیاز به سرمایه و مهارت و فن داشته و این در طبقه متوسط نایینی بیشتر مورد استقبال بوده است.

آن طور که می‌گویند در برزن محمدیه بیش از 80٪ اهالی در کار تهیه عبا دست داشته‌اند به همین جهت محمدیه یکی از مراکز بزرگ تهیه و تولد عبا بوده است؛ آن هم از بهترین نوع آن. این عباها در کارگاه‌های عبابافی موسوم به سردابه بافته می‌شده است. سردابه‌ها در 3 الی 4 متری در داخل خاک رس کنده می‌شده است. سردابه‌ها از نظر فیزیکی آن‌چنان بوده که در زمستان‌های سرد و تابستان‌های گرم منطقه بی‌نیاز از وسایل گرم کننده و سرد کننده بوده است. در سال‌های اخیر چند سردابه به عنوان شماری از عبابافی‌های محمدیه توسط سازمان میراث فرهنگی بازسازی شده است . می‌گویند زمانی بیش از پانصد دستگاه عبابافی در این سردابه‌ها دایر و فعال بوده ولی اینک فقط 10 الی 15 دستگاه آن‌هم توسط افراد مسن و به صورت پاره وقت دایر است. آن هم به شکل سمبولیک می‌باشد و کمتر جنبه تجاری دارد.

انواع عبا

تا صد سال پیش در میان ایرانیان عبا ارج و قرب داشت و پوششی برای مردمان بخصوص میانسالان و پیران محسوب می‌شد از این جهت سعی می‌گردید بنا به سلایق و قدرت خرید مردم عباهای مختلف تهیه شود . از این رو در بافت آن چه از نظر رنگ و جنس و چه از نظر دوخت توجه خاص می‌شد. عبای نازک و ظریف برای اعیان و تجار و کسبه ، عبای مویی برای کشاورزان و عبای ضخیم و کلفت برای ساربانان و چوپانان نوشته می‌شد.

مرغوبیت هر عبا در آن بود که در هنگام نشستن و برخاستن چروک نشود و فراخ ، آزاد و خوش‌ دوخت باشد . به همین جهت در گذشته دو نوع عبا تهیه و تولید می‌شد و نوع زمستانی آن ضخیم و محکم بود تا کاملا از نفوذ سرما جلوگیری کند. عمر هر عبا 30 الی 40 سال بوده به شرط آنکه از بید خوردگی آن جلوگیری شود.

عبا را عموما از پشم گوسفند و کُرک شتر تهیه می‌کردند به این صورت که ابتدا مقدار کرک و پشم هر عبا که معمولا بین 5 تا 6 کیلومتر بوده است ، موها را از کرک جدا می‌کردند. این عمل را به اصطلاح موکشی می‌گفتند این کار عموما به وسیله زنان انجام می‌گرفته است. سپس توسط حلاجان کرک موکشی شده، حلاجی می‌شد و پود به وسیله زنان چرخ ریس تبدیل به نخ می‌شد. آن‌گاه عبابافان آن را بافته و پس از پرزگیری و تلطیف ، آنرا اطو کرده و به صورت طاقه آن را به بازار عرضه می‌شد . خریدار آن را به عبادوزان داده تا به اندازه قد و قواره او بدوزند. البته همان‌طور که قبلا اشاره شد عبا هم از پشم گوسفند و یا از پشم یا کرک شتر تهیه می‌شد. ولی پشم یا کرک شتر از آن جهت که رنگ آن طبیعی یا خود رنگ است احتیاجی به رنگامیزی نداشته، مرغوب‌تر است و قیمت آن هم بیشتر است. به‌طوری که در حال حاضر یک عبای کرک شتری با رنگ قهوه‌ای روشن بیش از صد هزار تومان ارزش دارد ولی عباهای پشم گوسفند که با رنگ‌های گیاهی و شیمیایی بوده قیمت کمتری دارد.

امروزه عموما به دلیل کمبود کرک شتر، بیشتر عباهای بافته شده از پشم گوسفند آن هم از نوع مرینوس است.

وضعیت عبا در گذشته و حال

تعداد کارگاه‌های برجا مانده در نایین و محمدیه از نقش موثر این حرفه در تامین معاش اهالی در گذشته حکایت می‌کند . اما چه سود که امروزه از پانصد دستگاه عبابافی که پنج دهه پیش مشغول کار بوده تنها انگشت شماری از آن باقی مانده و این خود بیانگر این نکته است که عبابافی در نایین و محمدیه در حال احتضار و زوال است و این دلیلی دارد که به چند مورد آن اشاره می‌شود:

1.عدم صدور عبا به بازارهای خارج از کشور

  1. کاهش تقاضای بازار داخلی کشور

3.عدم درآمد کافی برای تولیدکنندگان بطوری که جوابگوی مخارج یک خانواده‌ی کوچک نمی‌باشد

4.عدم توجه جدی متولیان به هنر و صنایع دستی و قدیمی در کشور

5.عدم علاقه‌ی جوانان به این حرفه به دلیل کمی درآمد همراه با زحمت بسیار در تهیه و تولید آن

سفیدگری یا صفاری:

در گذشته آن زمانی که از ظروف روی و ملامین خبری نبود و بیشترین وسایل طبخ و آشپزی و غذاخوری از جنس مس بود و به ظروف مسی معروف بودند و انواع و اقسامی داشت. ازجمله ظروف آشپزخانه چون انواع دیگ، کماجدان، قابلمه، آبکش، کتری، کفگیر، دبه و مشربه و ماهی تابه، ظروف غذاخوری چون انواع کاسه و بشقاب، قاشق، قاب‌های کوچک و بزرگ پلوخوری، آفتابه لگن سر سفره و ظروف پهن و تو گود مانند سینی‌های ساده و لب کنگره‌ دار و وسایل حمام مانند طاس و طشت لگن ، دولچه و … این ظروف و وسایل ساخته آن را مس‌فروشان نایینی از اصفهان ، یزد و کاشان تهیه می‌کردند. می‌دانید که استفاده از وسایل مسی بدون روکشی از فلز قلع غیر ممکن است . قبلا بایست به اصطلاح قلع داده می‌شد و هر سال یکبار تکرار شود. از این رو ایجاب می‌کرد که عده‌ای این کار را به عهده بگیرند که ما به آن‌ها سفیدگر یا صفار یا قلع‌گر می‌گوییم. در نایین قدیم بیشتر به آن‌ها قلع‌گر می‌گفتند که عموما در محله کلوان ساکن و از یک طایفه و فامیل بودند که امروز تعدادی از آن‌ها نام خانوادگی سفیدگر را برای حفظ و دوام و یاد نام خرقه نیاکان خود انتخاب کرده‌اند. این شغل به صورت سیار و ثابت صورت می‌گرفت.

ثابت اختصاص داشت به انجام امور روزانه مردمی که در چند کارگاه که در بازارچه کلوان قرار داشت، به قلع زدن ظروف مراجعه کنندگان می‌پرداختند. ولی سیاری آن به این نحو بود که قلع‌گران گهگاهی برای سفید کردن ظروف روستانشینان به دهکده‌ها و قرای تابعه می‌رفتند، ولی از همه مهمتر آن که در گذشته که بیشترین وسیله جهیزه عروسان از جنس مس بود رسم بر این بود که داماد چند روز پیش از مراسم عروسی وسایل مسی عروس را به خانه برده و در خانه خود قلع‌گری و سفید نماید از این جهت یکی از قلع‌گرها را به خانه دعوت و چند روزی ظروف مسی عروس را قلع می‌زد.

وسایل کار آن‌ها خلاصه می‌شد از یک دستگاه کوره ساده و رومیزی و مقداری فلز قلع و نشادر و شن و ماسه. ظروف نو برای سفیدکردن مشکلی نداشت ولی ظروف کهنه و فرسوده کار بسیار داشت چرا که ابتدا می‌باید برای جرم‌یری و زنگار زدایی با شن و ماسه سایش شود و سپس قلع نمود که این قسمت، کار پر زحمتی بود و اعصابی قوی می‌خواست که بتواند شن‌ها را با کف پای خود به جداره داخلی و خارجی ظروف بمالد و درد و صدای خش‌خش شن و فلز را تحمل نماید. این شغل دیگر در نایین جایگاهی ندارد به دلیل آنکه مردم دیگر از ظروف مسی به شکل سابق استفاده نمی‌کنند.

آهنری یا حدادی:

آهنگری یکی از شغل‌های بسیار قدیمی است. چنانکه قدمت آن به دوره پیشدادیان می‌رسد و بالطبع در تمامی سرزمین ایران و در جای جای آن افرادی به این کار اشتغال داشته‌اند، ازجمله در نایین. به طوریکه تحقیق شده روزاری در نایین چهارده دکان آهنگری در این شهر وجود داشته که دوتای آن در راسته بازار و بقیه در درون محلات کلوان و پنجاهه و چهل‌دختران دایر بوده است. این شغل نیز جنبه‌ی فامیلی و خانوادگی داشته است. فامیل‌های حدادیان، کاوه و آهنگران از آن جمله هستند.

از تبار این زحمت کشان تنها استاد حسین کاوندلی آهنر باقی است که گهگاهی بر اساس عادت چند ساله درب دکان خود را که در کوچه چهار سوق دوم بازار کوچه‌ای که به محله پنجاهه منتهی می‌شود می‌گشاید و به خاطرات گذشته‌اش می‌اندیشد. می‌گویند در کارگاه‌های آهنگری آلات و ادواتی چون بیل، کلنگ، تیشه، سیخ و سه‌پایه، انواع میخ و گل میخ، نعل اسب و الاغ و زنجیر و رکاب و حلقه قلاب ساخته می‌شد.

وسایل کار آهنگران عبارت بود از چند پتک سبک و سنگین و یک سندان و یک کوره دیواری و تغاری از آب و مقداری زغال و پوشال. نحوه کار به این شکل بود که ابتدا قطعه آهن خامی برای ساخت وسیله معینی در نظر گرفته می‌شد، ابتدا آن را در کوره سرخ کرده و سپس با پتک و سندان به هر شکلی که می‌خواستند در می‌آوردند. پس از پایان آن را در آب فرو برده تا به اصطلاح آن را آبدیده کنند. امروزه بیشتر از قطعات پولاد استفاده می‌کنند. در هر کارگاهی سه نفر مشغول کار بودند. استاد، شاگردی وردست و بچه‌‌ای دمزن. کار آهنگری عملی شاق و خسته‌کننده بود چون پتک بر سندان کوبیدن قدرت زیادی می‌خواست که در این زمان کوتاه با کمک مهارت و تجربه استاد، آهن تفته را به یک آلت مشخص همراه با ظرافت تبدیل نماید.

آسیابانی یا طحانی:

یکی دیگر از مشاغلی که آثار وجودی خود را در این شهر از دست داده آسیابانی است. صاحبان این شغل با خشک شدن قنوات جزیسر ، میرکان کار و کسب خود را از دست دادند چرا که در مسیر آب این قنوات چند آسیاب قرار داشت. مثلا در مسیر قنات جسیر از مظهر قنات تا آخرین نقطه کشت به دلیل شیب تندی که داشت تنها 6 باب دایر و فعال بود. البته در کشتخوان حَنَفش هم چهار آسیاب وجود داشت که آن‌ها نیز به همین سرنوشت دچار شدند. هرچند قنات حنفش خشک نشده است ولی به علت کم‌آبی قدرت خود را از دست داد. از جمله دیگر آسیاب‌های آبی، آسیاب آبی معروف ریگاره واقع در محمدیه‌ی نایین است که همین چند سال اخیر از زیر خاک بیرون آمد و پس از خاک برداری، مرمت گردیده است.

کار این آسیاب‌ها آرد کردن گندم‌های اهالی شهر بود. در آن روزگاران مردم نان مصرفی خود را در خانه‌های خود تهیه می‌کردند. آن هم چه نان‌هایی که تا لقمه آخر آن مصرف می‌شد و ضایعات نداشت.

مثل امروز نبود که ده‌ها نانوایی در همین شهر وجود داشته باشد و ده‌ برابر نان مصرفی نان ناپخته و نامرغوب عرضه کنند و مردم نیز ناگریز به خرید آن باشند و بعد به علت عدم کیفیت خون آن را تحویل دوره‌گرهای نان خر بدهند و آن‌ها نیز به دامداران بفروشند (گندمی که ما به دلار می‌خریم با ریال خود تحویل شکم گاو می‌دهیم).

سیستم کار آسیاب آبی بسیار ساده بود. مجموعه دستگاه آن عبارت بود از دو عدد سنگ مدور، یکی ثابت و دیگری محرک که روی هم قرار داشت و به وسیله محور عمودی که در قسمت پایین آن متصل به چند پره بود که با فشار آبی که در حوضچه بیروی آسیاب قرار داشت و به تنوره معروف بود به حرکت درمی‌آمد و قسمت بالای آن به سنگ رویی اتصال داشت، آن را به حرکت در می‌آورد و به چرخش می‌انداخت و گندم که در یک دول «دلو» چوبی قرار داشت به تدریج وارد شکاف داخل سنگ می‌شد و تبدیل به آرد می‌گردید. این سنگ با مدتی که کار می‌کرد به اصطلاح کند می‌شد که با تیشه مخصوص آن را دوباره تیز می‌کردند.

این شغل متعلق به یک فامیل باب‌ المسجد و دو فامیل چهل‌ دختران بود. در محله باب المسجد به آن‌ها ارونی (آسیابان) می‌گفتند که بر این اساس هنوز اسم آن‌ها به ارونی‌ها معروفند. («اَر» به زبان محلی نایینی یعنی آسیاب با پسوند ونی مشابه وان در فارسی) و در محله چهل دختران به طحانی شهرت داشتند. از این آسیاب‌ها بالغ بر 11 باب بود که دیگر آثاری از آن‌ها باقی نمانده است.

رنگرزی یا صباغی:

گویا در اواخر حکومت قاجاریه و اوایل حکومت پهلوی لباس اکثر مردم به خصوص رعایا خلاصه می‌شده به یک تنبان بنددار و یک پیراهن و یک لباده از جنس کرباس که مردم نایین نیز به همین طریق لباس می‌پوشیدند.

کرباس در کارگاه‌های خانگی توسط زنان و در سردابه‌های خانگی که بیشتر در محلات گودالو و چهل دختران قرار داشت به وسیله مردان بافته می‌شد. کرباس از جنس الیاف پنبه و رنگ اصلی آن سفید و به همین جهت برای تنوع رنگ گاهی آن را به رنگ‌های نیلی، قهوه‌ای و لیمویی در می‌آوردند. برای این تغییر و تحول نیاز به استاد رنگرز و کارگاه و کوره و پاتیل بود که این مهم را عده‌ای از اهالی سرای نو از جمله استاد محمد علی و استاد باقر و استاد جلیل به عهده داشتند. آنان برای رنگامیزی بافته‌های مردم از رنگ‌های شیمیایی رایج زمان و گیاهی «چون ریشه رناس، پوست گردو و اسپرک» استفاده می‌کردند. این شغل نیز همانند مشاغل یاد شده در گفتار‌های قبل دیگر در نایین جا و نامی ندارد. البته نباید آن را با کارگاه‌های رنگرزی پشم قالی مربوط ساخت منظور کارگاه‌هایی است که ظاهرا برای رنگامیزی الیاف و پارچه‌های نخی اختصاص داشت به یاد ما در همین رشته بازار قدیم شهر سه کارگاه رنگرزی و چند کارگاه در درون محلات از جمله سرای نو، نوگاباد دایر و فعال بود.

این سلسله گفتار در این بخش به پایان رسید، گر چه مشاغل دیگری چون (نمدمالی، کلاه دوزی، لیم بافی، ندافی، گیوه دوزی، سراجی، عصاری، خراطی، گرمابه داری) نیز روزگاری در این شهر وجود داشته عده‌ای بدان سرگرم بوده‌اند و استادان ماهری در هر یک از حرفه‌های یاد شده بوده‌اند که گمنام زیسته و گمنام مرده‌اند و در هیچ کجا یادی و نامی از آنها نیست یا نمی‌شنویم، همچنان که خود رفته‌اند کار و کسب آنان نیز رفته است. چرا؟ حتما علت و دلایلی داشته که به چند مورد آن اشاره می‌شود.

  1. جایگزین شدن تولیدات ماشینی به جای ساخته‌های دستی

2.از دست دادن مشتری‌ها و بی علاقگی اهالی به خرید کارهای دستی

  1. بالا بودن قیمت کالاهای دستی نسبت به فرارده‌های ماشینی
  2. مهاجرت استادکاران یا فوت آن‌ها
  3. عدم علاقه فرزندان به ادامه شغل پدری
  4. عدم درآمد کافی و روی کرد صاحبان آن به مشاغل دیگر

گسترش و رواج صنعت قالی بافی و روی آوردن خانواده‌ها به آن می‌تواند عاملی باشد از عامل‌های دیگر که در نایین مشاغل یاد شده از اعتبار ساقط و عمل به آن فراموش شود تا جایی که امروز نشانی از آن همه ذوق و هنر در شهرمان نمی‌بینیم.

 

حسین میرزابیگی

منبع:سایت نایین پژوه

برچسب ها

نایینی

تمام اطلاعات مندرج در این سایت با ذکر از منبع منتشر خواهد شد . در صورتی که مطالب نیاز به ویرایست دارد لطفا از منوی " ارسال مطالب توسط شما " یا قسمت "تماس با ما " یا از پایین همین مطلب قسمت " گزارش تخلف و محتوای اشتباه " مطلب را تصحیح و با ذکر از منبع ارسال نمایید . باتشکر منتظر نظرات پیشنهادات و انتقادات شما بزرگواران هستم . به امید فرداهای روشن برای شهر هزاره های تاریخی

1 دیدگاه

  1. بازتاب: آتش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بستن