مزار عبرت در سمت غرب امام زاده عبدالله تهران نزديك مزار استاد سخن وحيد دستگردي است هنر اصلي عبرت شعر بوده است.
وي عقايدي عرفاني داشته كه در اشعارش نمودار است عبرت در محيطي مي زيسته است كه بديها بر مزاج مردم غالب شده بود ناگريز تن به عزلتي سخت داده بود تا از بد حوادث در امان بماند و به هنر خود بپردازد به همين دليل عبرت شعر سياسي كم دارد با اينكه مي دانيم عصر عبرت عصر شعر سياسي بوده است و اكثر شعرا در اين زمينه طيع آزمايي كرده اند در صورتيكه شعرها يش خود را مردي وارسته و بلند نظر نشان داده كه به جز نعت رسول اكرم (ص)و مدح خاندان عصمت وطهارت عليهم السلام به ويژه حضرت علي بن ابي طالب (ع) آن بزرگوار مدح كسي را نگفته است با سردار معظم خراساني (عبد الحسين )ارتباط داشته و چندين كتاب به خواسته او با خطي زيبا به رشته تحرير در آورده است .
یک شاخه گل برنامه شماره : 337 (عبرت نائيني)
خواننده : شهیدی
تصنیف : هر حكم كه او خواست برانَد به سر ما (عبرت نائيني)
آواز : چون نور که از مهر جدا هست و جدا نيست (عبرت نائيني)
دستگاه/مایه : ابوعطا
نوازندگان : شهیدی
اشعار متن : عبرت نائيني
گوینده : آذر پژوهش
علاقه عبرت به حضرت علي (ع) به قدري است كه طبق آداب دراويش لقب عارف علي گرفته است .
به من امروز تو فردای قیامت بنمایی/ از درم گر که بدین قامت رعنا بدر آیی/
مدعی کاش که روزی به کمند تو بیفتد/ تا بداند که محالست ز دام تو رهایی/
به گمانم که دلی در همه آفاق نباشد/ که تو چون گوی به چوگان ملاحت نربایی/
صیقل زنگ غم ار نیست جمال تو پس از چه/ رخ بهر کس بنمایی غمش از دل بزدایی؟/
من که جز یاد توام هیچ بدل راه ندارد/ چون بگویم” که غم از دل برود چون تو بیایی”؟/
با هوای تو کجا با خبرم از غم و شادی/ چون کند هر که دهد دل به هوایت، دو هوایی؟/
نه ز بیگانه بری مهر و نه از خویش عنایت/ می ندانم به من دلشده بی مهر چرایی؟/
نیست جایی که در آن جلوه نکرده است جمالت/ عجب این است که ما هیچ ندانیم کجایی؟/
پشتم از بار جدایی تو بشکست و عجب نیست/ کوه افتد ز کمر گر بکشد بار جدایی/
سالها رفت که جویای تو بودیم به هر سو/ زان خبردار نبودیم که تو در دل مایی/
بود امید که با ناخن تدبیر ز رحمت/ گره از کار فروبسته”عبرت” بگشایی