محمدرضا واعظ نایینی مسؤول تربیت بدنی قبل و بعد از انقلاب در شهرستان نایین
■ آقای واعظ متولد چه سالی هستید؟
■ متولد ۱۵مهرماه ۱۳۲۱٫
■ در کجا متولد شدید؟ چون تعطیلات تابستان بود به روستا میرفتیم تولد ما در روستای کمال آباد لای بلاباد بود
■ شغل پدرتان چه بود؟ امام جماعت مساجد نایین در سه مسجد نماز جماعت داشتند- ظهر و شب مسجد شیخ مغربی واقع در بازار بزرگ نایین، صبحها در مسجد حضرت امام رضا(ع) واقع در کوی سنگ، مسجد جامع که در محله خودمان بود و امام جماعت نداشت برای اهالی محل ۳نوبت نماز مینمودند- البته با اجازه متولیان مسجد.
■ معاش زندگی از همین راه بود یا شغل دیگری نیز داشتند؟ اول برویم و از زندگی مرحوم پدرم بگوئیم و بعد هزینه
■ مرحوم پدر(جاح میرزا فرج الله واعظ) درس مقدماتی را نزد مرحوم استاد رضا- مرحوم حاجی آخوند و گاهی نزد علمای اصفهان دوره طلبگی را گذرانده بود. اما در زمان رضاخان که کشف حجاب بود برای روحانیت نیز مزاحمت فراهم میکرد لذا نامبرده را به ژاندارمری احضار کردند و به او گفتند یا باید دروس مخصوص دانشگاه را بخوانید یا از منبر رفتن شما جلوگیری می شود. پدرم میگفت: چو نمسؤول خرج مادر و خواهرم بودم خارج شدن از نایین برایم مشکل بود- لهذا شرط را قبول کردم و برای ادامه تحصیل به دارالفنون معرفی شدم. و به تهران رفتم، دردارالفنون دانشکدهای بود به نام دانشکده وعظ و خطابه که در آنجا ثبت نام کردم و مشغول تحصیل شدم- رئیس وقت دارالفنون در آن زمان مرحوم بدیعالزمان فروزانفر بود که کارت تحصیلی نامبرده با امضاء و مهر ایشان میباشد. نمونه کارت ایشان موجود است.
مرحوم فروزانفر در دبیرستان تدریس عربی را بدون دریافت دستمزد انجام میداد- چون در حقوق دولت اشکال میدانست.
البته اکثر تدریس نامبرده خصوصی بود اکثر رجال نایین نزد پدرم درس میخواندند آقایان که در رشته حقوق و ادبیات مشغول تحصیل بودند- دروس خود را نزد پدرم میخواندند- آقایان امیر حیدری- رزاقی در رشته حقوق و آقایان مصطفی خان نوری- بافرخان نقیب زاده- مهدی صحت در رشته ادبیات.
ایشان در اوقات فراغت در منزل بودند ضمن آنکه کتاب بغل دستش باز بود عبا نیز می بافت برای کمک هزینه زندگی- پدرم مردی قانع بود در خانهای که زندگی میکردیم
عرصه و اعیان آن کمتر از صدمتر بود با نه سر عائله و با اندک درآمدی که داشت
زندگی را ادراه میکرد. اهالی روستای کهنگ از روستاهای اردستان به پدرم محبت داشتند و سالی دو ماه زمستانها به آنجا میرفت و در مساجد آن نماز جماعت و منبر داشت و تقریباً خرج زندگی ما از آنجا اداره میشد. هنوز هم اهالی ان محل که ماها را می بینند از او یاد میکنند..
در نایین نامبرده برای منبر یا کاری که انجام میداد مبلغی تقبّل نمیکرد. هر چه میدادند می گرفت و قانع بود و اعتراضی نداشت و در موزه مردم شناسی نایین نمونه خط و سوابق ایشان موجود است- معاملات در آن زمان نزد روحانیون انجام میشد
و یا مهر و امضاء دو نفر روحانی قابل قبول بود. ولی قولنامهها و معاملاتی که با امضای پدرم بود با یک امضاء نیز معتبر بود و قبول داشتند- اکثر عقدهادر نئین حومه یک طرف آن مرحوم پدرم بود.
■چرا شما راه پدر را نرفتید؟
■ در آن زمان – مدرسه علمیه در نایین نبود روال کارآموزش در دبستانها و دبیرستانها رایج بود و ترک منزل نیز در آن سن و سال برایم مقدور نبود بیشتر شغل معلمی در نظرم بود که پدر نیز با آن موافق بود.
■از مادر بگویید؟
ج:مادرم دختر مرحوم میرزا نصراله بنی هاشمی روحانی و از سادات طباطبا نایین بود. قرآن میخواندند و به دیگران نیز یاد می داد. مادر پدرم نیز تدریس قرآن داشته و به نام اُسّا مشهور بوده است نامش فاطمه بیگم بوده است. پدربزرگم. یا معاضدالسلطنه و برادرش همسایه بودند اهل منبر بود و بعد از فوت در مصلای نایین مدفون است. دو پسر نامبرده نیز در مصلی مدفون هستند.
■چند برادر و خواهر دارید؟ کارشان چیست؟
■ پنج برادر و دو خواهر هستیم.
بردار بزرگم به نام میرزا حسین واعظ که طلبگی خواند بود و در نایین هم منبر میرفت در بنگاه کل دارویی ایران کار میکرد و نامبرده متولد ۱۳۰۷ بود که دو سال پیش در تهران درگذشت.و در بهشت زهرا مدفون است. برادر بعدی به نام میرزا محمد تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در نایین طی نمود و در بهداری آنزمان استخدام و ۲۰ سال اول خدمت را در بابلسر و ۱۰ سال آخر را در بیمارستان اختر تهران خدمت نمود و پس از بازنشستگی در سن ۷۵ سالگی در تهران فوت و در بهشت زهرا مدفون است. برادر کوچکتر من به نام علیرضا دارای مدرک لیسانس علوم اجتماعی و از دبیران نایین بود و اکنون در اصفهان زندگی می کند.و برادر چهارم به نام جواد دارای لیسانس اقتصاد و بیمه از دانشگاه تهران در تامین اجتماعی تهران به مدت سی سال خدمت نمود.
بنده نیز بعد از سیکل در دانشسرای کشاورزی اصفهان تحصیل نمودم و پس ازفارغ التحصیلی به علت تعهد ۵ سال خدمت در روستاهای خوروبیابانک: ۱ سال در ایراج و ۴ سال در چاه ملک به عنوان مدیر و آموزگار خدمت نمودم.
■ خاطرات خود را در این ۵ سال بگویید؟
■ ایراج از دهات جنوبی خور بود که بسیار خوش آب و هوا و دارای ۳۳ چشمه آب شیرین میباشد- در آنجا- درختان خرما- زردآلو- مرکبات به عمل میآمد. ایراج و اردیب جزء دهات خان نشین بخش خوروبیابانک میباشد مرکز ایالت مسعود لشکر در اردیب که در ۹ کیلومتری ایراج میباشد بود- مثل حسین کاشی- بقایای قلعه و کاخ مسعود لشکر هنوز باقی است.
مسعود لشکر – سردسته لشکری بزرگ بوده و چند تن یار با حسین کاشی خان کاشانی جنگ کرده و در منطقه خوروبیابانک ریاست میکردم.
یکی دیگر از دهات جنوبی خور مهرجان است. وقتی من در ایراج مشغول خدمت بودم بزرگان آنجا تعریف میکردند که دو برادر بودند به نام ایرج – و مهرج که یکی در ایراج و دیگری در مهرجان اقامت داشتند. ایراج دارای چشمه های آب شیرین بود
و آب مهرجان شور- زمین این روستا را که حدود ۴۰ کیلومتر است در آن زمان لوله کشی کرده بودند و شبها آب ایراج را به مهرجان هدایت میشد که همه اهالی این دو روستا در روزها از آب شیرین برخوردار باشند.
راهها در آن زمان سال ۱۳۴۱ بسیار خراب بود هر وقت از نایین حرکت میکردیم سفرهای با تدارک ۴ شبانه روز پیش بینی میشد که تا به مقصد برسیم.
■ وسیلهای که در ان زمان مسافرت میکردید چه بود؟
■ کامیونی بود که پیمانکار پست بود و در هفته ۳ نوبت از خور به نایین و برعکس در حرکت بود. قسمت جلو آن اختصاص داشت به نایین پست، و راننده و کمک راننده. بقیه بدون استثناء روی کامیونی که تا لبه میله ها از بار پر بود جا میگرفتیم که خیلی خطرناک بود چنانچه خوابمان میبرد ممکن بود از یک دست انداز به پائین پرت شویم بار این کامیون هم کلیه مایحتاج
مردم آن منطقه بود از نایین – نفت- بنزین و گندم و جو و برنج و سایر مایحتاج مردم و از آن طرف ذغال – گوسفند و سایر اقلامی که از منطقه بعمل میآمد مانند خرما و غیره بود
■خاطراتی از سفر بین راهی دارید؟
■ بله خاطرات دارم، استاد حبیب یغمایی اهل خوروبیابانک بود در سال چند نوبت به خور میآمد و اکثراً یک ماهی میماند- ما فرهنگیان به دیدن نامبرده میرفتیم و از محضر ایشان استفاده میبردیم یک بار در سفری که به اتفاق از خور به نایین میآمدیم با نامبرده همسفر شدیم- جندق روستائی است که ۵۰ کیلومتر خارج از مسیر اصلی راه بود و کامیون پست باید به ان محل میرفت و برمیگشت مسافران همه بر سر دو راهی که میرسیدیم در آنجا اقامت میکردیم تا ماشین برود و برگردد
راننده کامیون هم به نام محمد مقیمی ماند و ماشین را به شاگردش سپرد که به جندق برود و برگردد. که استاد حبیب نیز بود. آن روزها موی بلند مد شده و راننده ماشین موهای بلندی داشت. استاد از او سوال کرد که این موها چیست؟
جواب داد عموجان، مُده استاد به او گفت برای تو اشکالی ندارد، چون شوفری- بچه های ولایت را خراب میکنی.
استاد حبیب سردبیر مجله یغما بود که سی سال تمام به طور منظم منتشر میشد و اکنون دوره کامل آن وجود دارد.
استاد تعریف میکرد که یکی از کارمندان مجله گفت رئیس اوقاف سمنان حق اشتراک مجله را نمیدهد گفتم مکاتبه کنید میفرستد- گفتند مکاتبه نیز کردهایم، جواب نداده- گفت خودم نامهای به او مینویسم ای فلان … شده مجله یغما را بفرست. مهر و امضاء نموده و برایش فرستاد. نامبرده که از این نامه بسیار ناراحت شده – نامه را رونوشت کرده
و پس از چندین روز نوبت از آقای هویدا نخست وزیر وقت گرفته و نامه را با شکایت به ایشان تسلیم مینماید- نخست وزیر
پس از مطالعه شکایت به وی گفته نامبرده(استاد حبیب یغمایی) در روزنامه های کثیرالانتشار به من نخست وزیر هم فحش میدهد البته با زبان علمی و حریفش نیستم اگر شما بلدید تا دو نفری با او مبارزه کنیم؟
■ معلمان دوره ابتدائی را نام ببرید؟ آقایان: رفیع نژاد – علی علیزاده- پیشوایی- بقائی- رزاقی- عطائی- طباطبائی پدر نماینده قبلی نایین .
■ در مورد هر یک از معلمین شرح کوتاهی بیان بفرمایید:
علی علیزاده معلم کلاس دوم بود که بسیار جدی و با او درس قرآن نیز داشتیم و بسیار دقت داشت بطوری که از سوره نجم به بعد را همه حفظ بود.
معلم کلاس پنجم آقای رزاقی شاعر بود که بسیار خوش اخلاق و کلاس مطلوبی داشت. معلم کلاس ششم که آقای طباطبائی بود و از فارغ التحصیلان دانشسرا و خوب تدریس می کرد.
■ معلمینی که در دوره دبیرستان و دانشسرا در ذهنتان اثر گذاشتهاند نام ببرید:
ج: در زمانیکه در دبیرستان طبا(چمران) نایین دوران دبیرستان را گذراندم و از تدریس دبیران به نام-چون مرحوم حاج باقری، شیمی- شایگان، فیزیک، مهذّب نیا، ریاضی- رضا سلیمانی ریاضی حسین ملت ادبیات، دهقان یزدی، ادبیات- آقای رادی رئیس دبیرستان بودندوتدریس کلیه دروس در سیکل اول و دوم برمیآمدند و بسیار مدیر و جدی بودند..
در دانشسرا هم دبیران بسیارخوب مثل مرحوم ستاریان- مهندس راستی- مهندس مرعشی،مستوفی، مصاحبی، خالقی که همگی خوب بودند.. ستاریان دبیر روانشاسی و ادبیات بود و تدریس خوبی داشت که اگر به درسهای کلاس خوب گوش می دادیم دیگر
نیازی به خواندن مجدد نبود. از املاء من و آقای حسن معزی که هم کلاس بودیم نمره۲۰ می گرفتیم و من چون ریشه لغت را نزد مرحوم پدرم یاد گرفته بودم به همین دلیل تا آخر سال املاء کلاس ۴۵ نفری را من و آقای معزی تصحیح میکردیم.
■ آیا ادامه تحصیل دادید؟
■خیر چون ۵ سال اول بنا به تعهد در منطقه خوروبیابانک خدمت میکردم و امکانات و مدرس خوب در دسترس نبود برایم ادامه تحصیل مقدور نبود اما مطالعه فراوان داشتم وکتابهای زیادی در زمینه های مختلف خواندهام.
: ■چطور شد که شما رئیس اداره تربیت بدنی شدید؟
■ من از دوران دبیرستان به ورزش علاقه داشتم سال اول دبیرستان بودیم که آقای خیام در اصفهان فارغ ا لتحصیل دانشسرای تربیت بدنی شده بود و به نایین آمد وقتی به نایین آمد به ورزش بها داد.، تیم های مختلف آماده مینمود من هم جزو تیم فوتبال و دروازه بان بودم، در سایر رشته ها نیز ورزش میکردم، همچنین دردوره آموزگاری کلاسهای ورزش که در استان تشکیل میشد شرکت مینمودم.وقتی مدیر وآموزگار مدرسه محمدیه نایین بودم ۶ ساعت ورزش دییرستان طبا را نیز عهده دار بودم. در سال ۱۳۴۸ بعنوان مدیر فنی تربیت بدنی اداره
آموزش و پرورش نایین با ۶ ساعت ورزش در دبیرستان منصوب شدم. شخصی که مدیر فنی تربیت بدنی آموزشگاهها بود، وکارهای سازمان ملی تربیت بدنی را که شامل دستجات آزاد ورزشی، زورخانهها و مسابقات آزاد در سطح شهر را بعهده داشت در قبال این برنامه ماهیانه ۱۰۰ تومان نیز حقوق میگرفتم،
درآمد سازمان ملی تربیت بدنی ۳% شهرداری و درصدی از نفت بود که به حساب سازمان واریز میشد و زیرنظر فرمانداری وقت هزینه میشد که انجام کلیه امور به عهده اینجانب بود که مسؤول تربیت بدنی بودم.
افتتاح تربیت بدنی نایین
سازمان ملی تربیت بدنب زیرنظر تیمسارهای ارتش اداره میشد درآن زمان ریاست سازمان آقای تیمسار خسروانی بود که رئیس باشگاه(تاج)استعلال امروزی نیز بود. نامبرده لایحه ای به مجلس برد که سازمان ملی تربیت بدنی به سازمان دولتی تبدیل شود که این طرح در مجلس تصویب شد و به موجب همان تصویب نامه امثال من که کارهای سازمان را انجام میدادیم از اول سال ۱۳۵۰ به سازمان تربیت بدنی ایران منتقل شدیم واز همان سال اداره تربیت بدنی را در نایین افتتاح نمودیم.
دریافت زمین های ورزشی نایین
در آن زمان دو قطعه زمین یکی به مساحت ۸۰۰۰ متر مربع جنب دبیرستان طباء ( شهید دکتر چمران فعلی)که دارای زمین فوتبال خاکی و یک طرف دارای سکوی تماشاچی و درختکاری اطراف بود دریافت کردیم وخدمتگزاری هم با ماهی ۳۰ تومان آبیاری و نظافت آنجا را به عهده داشت. همچنین زمین دیگر نیز برای کلوپ به مساحت ۴۰۰۰ متر پشت خانه های سازمانی آموزش و پرورش برای احداث زمینهای والیبال و بسکتبال از شهرداری به سازمان واگذار گردید که زمینهای والیبال و بسکتبال با دیوارکشی اطراف در آن انجام شد و سند هر دو قطعه زمینهای فوق به نام سازمان تربیت بدنی میباشد. که زمینی را در ابتدای شهر کنونی ورزشکاران در نظر گرفتم و با تهران مشغول مکاتبه شدم ۲ سال طول کشید جواب نمیدادند تا بالأخره پس از مکاتبات فراوان دو نفر آنها از طرف سازمان زمین آن زمان از تهران به نایین آمدند. محل را دیدند وتائید نمودند ولی در موقع تنظیم صورت مجلس تحویل دچار تردید بودند که زمین مذکور خالصه است یا موات و چون در آن زمان تماس تلفنی به این سادگیها نبود میگفتند به تهران میرویم و تحقیق نموده سپس صورت جلسه را مینویسیم. پیش خود فکر نمودم اگر بروند و کار تحویل زمین قطعی نشود ممکن است مجدداً دو سه سال طول بکشد به آنها التماس کردم که حال پس از مدتها که تشریف آوردهاید باید تحویل زمین را قطعی نمایند و مجددانه اصرار کردم که شاید دلشان به رحم آمد و صورت جلسه را نوشتند و قطعه زمینی به ابعاد ۳۰۰×۲۰۰ به مساحت ۶۰٫۰۰۰متر مربع برای احداث استادیوم واگذار نمودند و از آن پس با خیال راحت برای گرفتن اعتبار ساخت مشغول مکاتبه شدم و همچنان سالیانه مبلغی اعتبار اختصاص دادند تا ورزشگاه سروسامانی گرفت. ابتدا میدان فوتبال خاکی و محل پیست دو و میدانی آنخاک برداری و تسطیح و جدول بندی شد سپس قسمتی از سکوی تماشاچی آن درست شد برای آب که مایه حیات هر محلی میباشد مبادرت به حفر چاه نمودند که در عمق ۲۵ متری آب دهی خوبی داشت و درختکاری اطراف را نیز شروع کردیم بعد از آن سالن کشتی و وزنه برداری و سرویس بهداشتی احداث نمودم و بعد از آن سرویس رختکن و سرویس بهداشتی برای ورزشکاران فوتبال و والیبال و بسکتبال مهیا نمودم که اداره امروزی میباشد. زمینهای والیبال و بسکتبال روباز درست نمودیم و ایستادیوم سر وسامانی گرفت.
تقاضای اعتبار و نشاء چمن آفریقایی
چون آب چاه خوب و فراوان بود. برای همین کار زمین فوتبال تقاضای اعتبار شد و پس از مشورت با افراد مطلع مقرر شد در زمینهای کویری و آب شور چمن آفریقایی به صورت نشاء انجام شود(چون تخم چمن در زمینهای شور و آب شور سبز نمیشود)
برای این مهم چند وانت نشاء چمن آفریقایی از یکی از زمینهای فوتبال اصفهان به نایین آوردیم و خزانه ای تدارک دیده شد و زمین را بصورت نشائی چمن کاری کردیم- کشاورزان که نشاها را میکاشتند به من میخندیدند و میگفتند این زمین چمن نمیشود خلاصه بعد از شستن تمام چمنها پنجه دوانید و مثل مخمل یکپارچه زمین شد.اطراف زمین مذکور بصورت خیابان دو طرف درخت کاج و تارون کاشته و فضای سبز بزرگی بوجود آمد- در این بین شهرداری در بالا دست استادیوم پارکی احداث
و شروع به کندن چاه نمود که درصورت حفر این چاه آب چاه ورزشگاه را خشک میکرد. با اعلام دادخواست به دادگاه جلو حفر چاهشان را گرفتم
آقای فرجاد رئیس انجمن شهر به من گفت تو با عمران و آبادانی شهر مخالفی گفتم به هیچ وجه. من فضای سبز و درختکاری در زمینی به مساحت ۶۰٫۰۰۰ مترمربع آماده نمودهام که مورد بهره برداری جوانان این شهر میباشد شما میخواهید این زمین چمن را خشک کرده و پارکی به نام خودتان احداث کنید که آن کار پسندیده ای نمیباشد که البته متقاعد گردید.
تاریخ احداث زورخانه های باستانی نایین
در زمان تصدی اینجانب دو باب زورخانه برای ورزشکاران باستانی احداث نمودیم یکی در جنب ترمینال قدیم شهرداری به نام
زورخانه شهید شبانی و دیگری به نام زورخانه پوریای ولی واقع در پشت آتش نشانی شهرداری قبلی. جا دارد بگوییم باستانی کاران نایین در سطح استان شاخص بودند و در مسابقات استانی و قهرمانی کشور که هر سال در رشته های چرخ، میل،کباده،شنا و ورزشهای سنتی زورخانه برگزار می شد و از نایین دو سه نفر مقام اول را احراز نمودندکه به مسابقات کشوری دعوت می شدند.
■ آیا مربی هم داشتند؟
■ بله این جوانان زیرنظر ورزشکاران نامی چون سیدرضا انوشه- شجاع پورعابدی- رضا رفیعیان- ابوالفضل محمدی و معینی ها ودیگرانی که در حال حاضر نامشان رابه خاطر ندارم تعلیم دیده بودند که خود آنان در زورخانه های ایران حق زنگ و صلوات داشتند.(پهلوانی که در کشتی بر پهلوان دیگری پیروز شده بود حقّ صلوات داشت )
مرشدهای بنام زورخانه های پوریای ولی و شهید شبانی
۱-مرشد زورخانه پوریای ولی که حدود ۶۰ سال قدمت دارد مرحوم قربانعلی ملکپور بوده است (نامبرده از ورزشكاران نامي باستانی کار بودکه اگر ورزشکار نبود مرشد نمی شد البته بعداً به دلیل بیماری ناشناخته ماند) بعد از او پسرش حسن ملکپور و خواهرزادهاش قاسم ملکپور مرشدی زورخانه را عهده دار بوده و هستند
۲- مرشد زورخانه شهید شبانی که در زمان اینجانب احداث و شروع به فعالیت نمود
ورزشکارانی زورخانه در سطح استان و قهرمانی کشور در رشته های مختلف به شرح زیر ند
۱-منصور شبانی در رشته چرخ چمنی قهرمانی کشور با حکم رسمی
۲- پوریا محمدی در رشته چرخ تیز قهرمانی کشور با حکم رسمی. .(آن که در شعاع یک متر می چرخد)
۳- عباس بنده علی در رشته کباده ۱۶ کیلویی قهرمانی کشور با حکم رسمی.
۴- سیدعلی محمدی در رشته میل بازی (۴ میله) قهرمانی استان با حکم رسمی.
۵- حسن فخارزاده در رشته سنگ قهرمانی استان با حکم رسمی.
۶- صمد فائز در رشته سنگ قهرمانی استان با حکم رسمی.
در رشته کشتی
۱سیدحسن انوشه مسابقات جوانان قهرمان کشور(قهرمان استان).
۲- سیدحسین انوشه قهرمانی استان.
۳- حسن عرب- قهرمانی استان و پیش کسوتان کشور.
۴- حسن سلطانی- قهرمانی استان و پیش کسوتان کشور.
۵- عباس سربی زاده قهرمانی استان
۶- رسول فلاحتی قهرمانی استان
۷- اکبر فربی قهرمانی استان
۸- رسول کاکانایینی قهرمانی استان
۹- امیرحسین عابدین نژاد قهرمانی استان
۱۰- حسین پیرمردی قهرمانی استان
۱۱- سیدجلال موسویان قهرمانی استان
میباشند
■ دوره ورزشی گذرانیدهاید؟
■ بلی. دوره های ورزشی که در مرکز استان تشکیل میشد شرکت میکردم زمان آن طولانی یک ماهه و بیشتر بود و ۱۲ بیشتر رشته ها آموزش میدادند
کلاس مربیگری والیبال که از طرف فدراسیون والیبال با کوچ خارص (سرمربی خارجی) تشکیل شد بنده شرکت نمودم و مدارک شرکت در کلاسها نیز موجود است که فتوکپی آن تقدیم میگردد.
■ چطور شد که شما رئیس تربیت بدنی شدید؟
■ باید عرض کنم من در دبیرستان عضو تیم فوتبال (دروازه بان) بودم آقای خیام که از دبیران سطح بالای استان اصفهان بود دبیر ورزش دبیرستانهای نایین بودند و من از ورزشکاران ان دوره هستم، به علت علاقه ای که داشتم همانطوریکه گفتم در کلاسهای مربیگری، داوری، و غیره شرکت میکردم بهمین دلیل ضمن آنکه مدیر دبیرستان عبرت محمدیه بودم ۶ ساعت ورزش دبیرستان طبا را نیز عهده دار بودم لذا در سال ۱۳۴۸ به سمت مدیر فنی تربیت بدنی آموزش و پرورش منصوب شدم
■ ورزشکاران نامی چه کسانی بودند؟
در رشته کشتی: سَیّد حسن انوشه که به مسابقات جوانان کشور نیز اعزام شد. سَیّد حسین انوشه؛ حسن عرب معروف بحسن مل که در حال حاظر در شهر قزوین پیشکسوت کشتی آزاد است و حسن سلطانی که همگی در رشته کشتی صاحب نام بودند و در مسابقات استانی مقام داشتند در مسابقات پیش کسوتان نیز در سطح کشور مقام آور بودند.
تاریخ استادیوم بزرگ ورزشی نایین
از زمانیکه به سمت مدیر فنی تربیت بدنی آموزشگاهها ومسؤول امور سازمان ملی تربیت بدنی انتخاب شدم برای احداث یک باب استادیوم بزرگ که بیشتر شهرستانها داشتند مشغول مکاتبه شدم برای گرفتن زمینی که برای احداث استادیوم مناسب باشد.
■ ورزش خانمها چطور بود؟
■ تا قبل از اینکه من مشغول شوم ورزش خانمها فقط یکساعت ورزش دبستان و یک ساعت ورزش دبیرستان بود و فعالیت خاصی انجام نمیشد. بنده که مشغول شدم در دو رشته والیبال و تنیس روی میز خانمها فعالیت را شروع کردم و تیم دختران
والیبال نایین در مسابقات آموزشگاهی استان نیز شرکت نمود..و
■ مربیان ورزش دبستان و دبیرستان دخترانه چه کسانی بودند؟
■ مربی ورزش دبیرستان:خانم طاهانی همسر انصاری دبیر شیمی نایین. ۲- مربی ورزش دبستانها: خانم نوروزی همسر طریقتی دبیر فیزیک ۳- خانم قاضی نوری همسر قاضی نوری مربی دبستان و دبیرستان بودند.
■ ورزشکاران نامی دختران چه کسانی بودند؟ و چه تیمهایی داشتید؟
■ ۱- خانم مومن زاده۲- خانم قاضی نوری۳- خانم بقائی
■ سفرهای خارج هم داشته اید؟
■ بله داشتم به آمریکا، اروپا،دبی، کویت که برای امور تجارت فرش و شرکت در نمایشگاه و بعضاً توریستی بود البته فرهنگیان دیگری هم بصورت توریستی به اروپا و غیره سفر می کردند.
■ از جشنهای چهارم آبان چه خاطراتی دارید ؟
■ رژیم از ماهها قبل توسط فرماندار از ما می خواست این جشن را بسیار باشکوه برگزار کنیم وقتی جشن تمام می شد شروع کاسه و کوزه شکنی بر سرما که به اجبار به این کارتن داده بودیم شروع می شد ، یکی گلایه داشت که چرا در ردیف سوم روصندلی نشسته و ردیف اوبل نیست یکی گلایه داشت که چرا به او جایزه نرسیده است و خدا می داند باطناَ در عذاب بودیم .
■ از زندگی خودتان راضی هستید؟
■ برای ادامه انتشار مجله افق نایین نظرتان چیست؟برای اینکه ماندگار شویم نظرتان چیست؟
■ تا اینجا که مجله شما را مطالعه کرده ام حقیر عیبی نداشته است و برای بالا بردن سطح فرهنگ مردم بسیار عالی است بخصوص نسل جوان که باید سابقه ای و شناختی از پیشینیان خود داشته باشند و رجال نامی این شهر و ایران را بشناسند
■ از زندگیتان راضی هستید؟
■ بلی
■ آقای واعظ چه خدماتی به شهرتان کرده اید؟
■ بنده شغل معلمی داشته چه در دبستان چه در دبیرستان و چه در سطح ورزش شهرستان و ایجاد و احداث بناهای ورزشی یادگاری و زحمتی از دوران جوانی اینجانب است که بسیار فعالانه آنچه در توانم بوده زحمت کشیدهام و اکثر کردم این شهر می دانند و از کارم راضی هستند دو ماه بعد از بازنشستگی آقای مهرداد برهانی که از دبیران بنام و جزو ورزشکاران بود نزد من آمد و گفت: فلانی همه ورزشکاران و دستجات خوب یا بد بوده اند. اکنون می گویند جای فلانی خالی است. این جملات برای من از میلیونها پول با ارزشتربود که مردم و ورزشکاران از عملکرد من راضی باشند.
■ امروز برای ورزش و رونق امور ورزش پیشنهاد چیست؟
در سوال قبل اعلام کردم وجود مدیران باتجربه و کاردان- کادر فنی کاردان باتجربه- انجام مسابقات پی در پی در سطح شهرستان و شهرستانهای مجاور- دعوت از تیمهای خوب استان و بکار گماردن مربیان کار آزموده.
■ بودجه ورزش قبل از تأسیس اداره از کجا تامین میشد؟
■ قبل از دولتی شدن سازمان تربیت بدنی درصدی از شهرداری و نفت یا مبلغ بسیار ناچیز که قابل ذکر نمیباشد، اما بعد از دولتی شدن سازمان سال به سال اعتبارات بیشتری به روزی اختصاص یافت و پیشرفتهای خوبی در سطح شهرستان و استان و کشور بوجود آمد..
■ چرا ورزش نایین چندان پیشرفتی نکرده است؟
■ اولاً تا جاییکه من بیاد دارم ورزش نایین جز چندین شهر خوب استان محسوب میشد امّا بدلیل کمی جمعیّت- دوری از مرکز استان، برای آوردن مربیان خوب از اصفهان، کمبود مدیران کارآزموده و با تجربه و اصولاً کمبود از نظر کادر فنی مشکل داشته ایم والّا از نظر تأسیسات بنظر اکثر کارشناسان مثل داودی شمس رئیس سازمان، کفاشیان رئیس فدراسیون فوتبال کشور و مدیران کل استان که میگفتند شما به اندازه یک استان تأسیسات داریدکه حال نیز مشاهده میفرمایید. بهر حال به مدیرانی مبتکر و تحوّل خواه لازم است تا ورزش نایین متحول شود.
افق: از اینکه وقت عزیزتان را در اختیار ما قراردادید متشکریم
معرفی محمدرضا واعط نایینی اولین رئیس اداره تربیت بدنی شهرستان نایین
تاریخ افتتاح تربیت بدنی نایین
نحوه دریافت زمین های ورزشی شهر نایین
تاریخ احداث زورخانه های باستانی نایین
معرفی مرشدان و ورزشکاران باستانی نایین
و…